چالشی به نام انتخاب کانون مناسب
خیلی طبیعی است که داوطلبان مشتاق آزمون وکالت به دنبال هر گزینه ای باشند که اندکی شانس آنها را برای قبولی در این رقابت نفسگیر افزایش دهد . از چند سال پیش در روزهای نزدیک به ثبت نام آزمون وکالت و در روزهای در حین ثبت نام موضوعی مطرح می گردد: به نام انتخاب کانون مناسب .
این گزاره به چند دلیل که چندان هم به منافع داوطلبان ارتباط ندارد تقریباً جزو برنامه های روتین برخی از موسسات آموزشی قرار گرفته که باعث ایجاد اثرات نامطلوب شده است و بالانس تراکم شرکت کنندگان آزمون وکالت در کانونهای مختلف را از حالت تعادل خارج ساخته است.
بر کسی پوشیده نیست مشاوره ها و آزمونهای با نام (انتخاب کانون مناسب) از آپشن های تبلیغی موسسات محسوب می شود که معمولاً نیز رایگان ارائه می گردد . فایده بزرگ این آپشنایجاد زمینه برای موسسات جهت مصادره نام قبول شدگان برای تهیه لیستهای خودشان است که ارزش تبلیغی بسیار زیادی دارد و در اعتبار بخشی به برند موسسه حائز اهمیت فراوان است . روند کار اینگونه است که داوطلب ملزم می گردد مشخصات خود را برای استفاده از خدمات در اختیار موسسات ارائه دهنده این نوع خدمات رایگان یا ارزان قیمت بگذارد و همین کافیست تا در صورت قبولی آن داوطلب نام او در لیست قبول شدگان آن موسسه قرار گیرد حتی اگر داوطلب از خدمات اصلی آن موسسه استفاده نکرده باشد.
میزان تاثیر انتخاب کانون در نتیجه گیری داوطلبان
سوال اینست که انتخاب کانون چقدر در قبولی موثر است ؟
انتخاب کانون در سرنوشت عده ای معدود از داوطلبان می تواند موثر باشد . این داوطلبان را اصطلاحاً داوطلبان روی خط مرز قبولی می گویند . که در واقع داوطلبانی هستند که با فاصله ای اندک از آخرین نفر قبولی ممکن است کانونی قبول نشوند اما اگر در کانونی دیگر شرکت کنند که حداقل نمره قبولی کمتری دارد یا ظرفیت بیشتری دارد ممکن است قبول شوند . به عبارت دقیقتر داوطلبانی هستند که میزان آمادگی آنها بین 50 الی 60 درصد در نوسان باشد . کاملاً مشخص است داوطلبانی که آمادگی بالای 60 درصد دارند در هر کانونی شرکت کنند قبول می شوند و نیازی نیست ریسک کنند و تبعات بعدی آن را متحمل شوند و آنهایی که آمادگی کمتر از 50 درصد دارند در هیچ کانونی قبول نمی شوند و با مسافرت به کانونهای غیر بومی فقط وقت و هزینه تلف می کنند.
تعداد تقریبی کل داوطلبان آزمون وکالت در حدود 57 الی 60 هزار نفر است که از این تعداد فقط2213 نفر پذیرفته خواهند شد (تقریباً از هر 30 نفر یک نفر ) . که فقط سه درصد داوطلبان را تشکیل می دهند. از این تعداد 2000 نفرشان معمولاً دارای نمراتی هستند که در تمام کانونها بدون دغدغه قبول می شوند اما برای کسب آن سهم حدود 200 نفر بین حدود 500 نفر رقابت تنگاتنگ وجود دارد، این 500 نفر همان داوطلبان رو خط مرز قبولی هستند که ممکن است با انتخاب کانون مناسب شانس قبولیشان افزوده شود. از نظر میزان ضرفیت آن 200 سهم9 درصد ظرفیت کل کانونهاست و از نظر تعداد کل داوطلبان شرکت کننده داوطلبان روی خط مرز قبولی فقط یک و نیم درصد کل داوطلبان را تشکیل می دهند .
حال سوال این است: در آزمونی که 60 هزار شرکت کننده دارد که فقط سر نوشت یک صدو بیستم آنها معادل یک و نیم درصد آنها به انتخاب کانون مناسب بستگی دار ، آیا این موضوع ارزش این همه غوغای تبلیغی یا وقت و انرژی گذاشتن از سوی داوطلب را دارد؟ آن هم وقت و انرژی که در موثرترین زمان مطالعاتی هدر می رود؟
نکته دیگر اینکه ملاک و معیار دقیقی هم برای تعیین کانون مناسب وجود ندارد . برخی موسسات از اسکریپتهای رایگان آزمون ساز مثل تستا (که خود شما می توانید از اینترنت دانلود کرده سایت آزمون بسازید) برای برگزاری آزمون آزمایشی استفاده می کنند که به جز موارد ابتدایی مثل درصدگیری و مقایسه های معمولی اصلاً قدرت محاسبه تعیین کانون من#1606;اسب را بر مبنای ریاضیات و احتمالات ندارند . مشاوره های تجربی نیز متاسفانه نه بر مبنای محاسبه و اعدا د و ارقام که بر مبنای حس و تجربه شخصی ارائه می شود.
و مورد آخر اینکه خیلی از مشاوره های بر مبنای اطلاعات ظاهری مثل بالا بودن ظرفیت یک کانون نسبت به کانون های دیگر انجام می شود که نتیجه می شود ازدحام و تراکم در کانونهایی که ظرفیت بالاتری نسبت کانونهای دیگر دارند موردی که پارسال در کانون کرمان و خوزستان اتفاق افتاد.گویی همه یک دله می شوند برای سرازیر کردن داوطلب به کانونهایی که در ظاهر و بدون توجه به تعداد داوطلبان بومی آن کانون و سطح علمی، ظرفیتشان از سایر کانونها اندکی بیشتر است. در واقع داوطلبان را می فرستند به کانونهایی که همین سرازیر کردنها آنجا را از نظر رقابتی به کانونی با درجه رقابت بالا تبدیل می کند. و متاسفانه برخی موسسات در اقدامی غیر حرفه ای این کار را در سطح وسیعی هم انجام می دهند .
تبعات سوء مشاوره ها و آزمونهای انتخاب کانون در نتیجه گیری داوطلبان
داستان مشاوره و آزمونهای انتخاب کانون در چند سال اخیر تبعات بسیار سوئی داشته است که اهم آنها را به تفکیک شرح می دهیم:
1- مشکلات عدیده و تحمیل هزینه ها ی زمانی و مالی برای داوطلبان و در فرض قبولی بر کارآموزان:
ممکن است در نگاه اول صرفاً قبولی برای داوطلب مهم باشد اما قبولی به هر قیمتی و هر جایی آنقدر هزینه و مشکلات تحمیل می کند که شاید یک سال مطالعه بیشتر و کسب رتبه بهتر برای قبولی در کانون مطلوب داوطلب بیشتر بصرفد. کمترین هزینه انتخاب کانون غیر بومی برای داوطلب مسافرت برای آزمون است که گذشته از هزینه مالی مسافرتی است که از نظر آموزشی در بدترین شرایط و زمان انجام می گیرد و راندمان علمی داوطلب را پایین آورده و ایجاد دغدغه و اضطراب در بحبوحه آمادگی نهایی برای آزمون می کند. آثار بدتری نیز دارد از جمله در فرض قبولی مهاجرت اجباری یا مسافرت های متعدد فرسایشی برای انجام وظایف کار آموزی و یا در موارد تخطی از مقررات کارآموزی یا فعالیت حرفه ای وکالت و تبعات آن را همراه خواهد داشت.
2- ایجاد زمینه برای گریز کارآموزان غیر بومی از وظایف کارآموزی .
با توجه سیستم آموزش نظری حقوق در دانشگاها و سیستم آموزش تست محور برای آزمونها تقریباً کارآموزان در بدو ورود نیاز به آموزش خاص مهارتهای کاربردی حقوق در امر وکالت دارند. بسیاری از قبول شدگان در بدو امر مهارت تنظیم دادخواست و شکواییه و لایحه و دفاع شفاهی و اداره دفاتر وکالتیو برخورد عملی با موکل را ندارند. همه این آموزشها در دوره کار آموزی توسط وکلای سرپرست و کلاسهای ضمن کارآموزی انجام می گیرد. پذیرفته شدگان غیر بومی به دلایل زیادی علاقه ندارند خانه و زندگی خود را رها کرده و در محل کارآموزی حضور مستمر داشته باشند بنابراین از وظایف کار آموزی تخطی می کنند . گذشته از ضربه ای که اعتبار جامعه وکالت و کانون بعنوان متولی امر وکالت از این موضوع می خورد بزرگترین ضربه را خود کار آموزان از این موضوع متحمل می شوند . وکیلی که نداند چگونه طرح دعوا کند، چگونه دادخواست و شکواییه و لایحه تنظیم کند،چگونه برخورد حرفه ای با موکل داشته باشد، چگونه دفتر خود را اداره نماید، جز نام وکالت هیچ نشان دیگری از آن ندارد، نتیجه می شود پدیده وکیل بیکار یا در لفظ عام وکیل بی سواد و در لفظ بهتر وکیل نا کارآمد که با توجه موقعیت خاص و حساس وکیل در سرو کار داشتن با حق و حقوق مردم ممکن است لطمات جبران ناپذیری متوجه موکلین خود نماید.
2- وارد آوردن فشار زیاد بر بدنه اداری کانونهای وکلای دادگستری و ایجاد زمینه کاهش شدید ظرفیت در برخی کانونهای
بدیهی است اولین خواسته کارآموز غیر بومی از کانون در بدو ورود انتقال به صورت مهمان به شهر و استان مطبوع خود است . به هر حال اداره کانونهای وکلا ساز و کار و مقررات ویژه خود را دارد و قتی حجم تقاضا و اسرار و در حالت بدتر زد و بند برای رسیدن به این مقصود فشار زیادی را متوجه بدنه اداری کانون می سازد . موضوعی که حقیقتاً ارتباطی به کانون ندارد ولی آن را تحت تاثیر منفی قرار می دهد . نتیجه می شود اینکه کانونها شرایط ویژه برای بومی گزینی تعیین کنند که با وجود آن شرایط با وجود قبولی داوطلب نتواند وارد جرگه کار آموزان شود و عملاً یکسال را ازدست بدهد. این فشار گاهاً آنقدر زیاد است که برخی کانونها حتی سکونت اجباری و اثبات بومی بودن با سند برای پذیرش شرط کنند. و برخی کانونها نیز برای جلوگیری از سرازیر شدن داوطلب غیر بومی در تعیین ظرفیت در حدود اختیارات قانونی خود به کاهش ظرفیت گرایش داشته باشند اتفاقی که امثال در کانونهای کرمان و خوزستان شاهد بودیم .
3- تزریق امید کاذب در داوطلبان
گفته شد در عمل از 60 هزار شرکت کننده، انتخاب کانون در سرنوشت 500 نفر تاثیر دارد که فقط در یک صدو بیستم، معادل یک و نیم درصد کل شرکت کنندگان هستند اما روی این موضوع آنقدر مانور تبلیغی داده می شود گاهاً امر بر داوطلبانی که حتی مطالعه اولیه هم ندارند مشتبه شود که اگر در کانونی خاص شرکت کند قبول خواهند شد درحالی گفته که شد داوطلبانی که درصد کل آنها از 50 درصد (معدل 10) کمتر باشد قبولی آنها در هر کانونی شرکت کنند قریب به محال است مگر حالت خاصی پیش بیاید و تعداد معدودی که معدلی نزدیک به 10 دارند بتوانند قبول شوند که احتمال بوجود آمدن این حالت نیز خود بسیار ضعیف است.
4- محروم ساختن مناطق مردم محروم از حق برخورداری از وکیل
به دلیل موارد ذکر شده و عدم استقبال کار آموزان غیر بومی از حضور در حوزه کارآموزی به خصوص در مناطق محروم عده ای از مردم که مطابق قانون برای منطقه آنها سهمیه وکیل تعیین شده از دسترسی به وکلا محروم می شوند . حقی که در قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته است. و از نظر شرعی حق الناس محسوب می گردد.